و من حدیثی نانوشته ، مبهم،

نگفته هایی برای تو که میخوانی ام

تبلیغات تبلیغات

بارون های بی خبر

بارون های بی خبر و یهویی ، امروز مهمون شهرمون شده ، کاش همیشه هوا اینطوری آدمو غافلگیر میکرد . دیشب که داشتم با عسگری جانم صحبت میکردم بهش گفتم شاهین از نظر سلامت جسمی یا شاید روحی حتی شبیه نیچه س . یعنی تو این چهار پنج سالی که داریم با هم زندگی می‌کنیم انواع اقسام بیماری ها رو گرفته و کافیه فقط یه آدم سرماخورده از کنارش رد بشه تا اینم بگیره ، اصلا بزرگنمایی نمیکنم ، واقعا همینطوره ، ب خاطر میگرنش هم روزی چهار پنج تا قرص میخوره و بیشتر تایمی که تو خونه س
ادامه مطلب

حال بد؛

خیلی غمگینم خیلی زیاد . از خودم بدم میاد از این حال و اوضاع بدم میاد از اینکه انقد باید تنها باشم از اینکه سیگار میکشم از اینکه تو شغلم موفق نشدم از اینکه زندگی مشترکم اونجور که دوست داشتم نشد و دقیقا تبدیل ب چیزی شد که ازش بدم میومد از اینکه ب هیچ جایی نرسیدم . دو شب پیش دخترعمه م بهم پیام داد ک میتونی امتحان زبان دانشگاهمو بری ب جای من امتحان بدی ، خودش زبانش صفره و آزمونهای آنلاینشم من بجاش امتحان میدم .
ادامه مطلب

ساز =مساوی کمی حال خوب

خب .. دیشب ساعت چهار صبح خوابیدم امروز نیچه مجددا ب خاطر بیماری سر کار نرفت ! خانه ماندنش و هیچکاری نکردنش بیشتر روی مخ مان میرود فکر میکنم از صب تا الان چند جمله بیشتر صحبت نکردیم و هم اکنون ب دلیل ساز زدن کمی حالمان بهتر شده و می‌توانیم چند خطی بنویسیم اینجور مواقع معمولا توقع آدم از پارتنرش اینه که دستشو بگیره ببره بیرون یه هوایی ب سرش بخوره بلکه این سگ سیاه افسردگی پاچه پارتنر را رها کرده و خنده ب لبهایش برگردد اما از شانس سطل زباله ما ، که از بدو تولد
ادامه مطلب

کم حرفی

جدیدن خیلی کم حرف شدم توو خونه ، تنها حرفایی که با نیچه میزنم همین گزارش اتفاقایی که در طول روز برام افتاده .. دیگه گلایه نمیکنم ، غر نمیزنم ، حرف دلمو نمیگم . شاید نیچه فکر کنه خب حتما همه چی اوکی شده که دیگه شکایتی ندارم و تو دلش خوشحالم باشه اما قسمت دارک این قضیه اینجاس که دیگه ناامید شدم ، دیگه بی تفاوت شدم دیگه از بس باهام حرف نزده نخواسته بفهمه که مشکلم چیه حرفامو بهش نمیگم ، حتی وقتی از شدت فشارهای مختلف یهو گریه م میگیره و بالاخره متوجه میشه و یه
ادامه مطلب

کار جدید!

الان که دارم اینجا مینویسم تو لابی یه شرکت تولید قطعات خودرو تو جاده مخصوص تهران کرج م و مصاحبه استخدامی شو قبول شدم ! کارشناس منابع انسانی ش رفته برام نامه های تکمیل پرونده رو بیاره قراره دستیار و مسئول دفتر معاون بازاریابی و فروش اینجا باشم . خب من کلا بازاریابی رو دوست دارم و موضوع پایان نامه م هم مربوط به همین حوزه س . شاید بتونم پایان نامه رو با مورد مطالعاتی همینجا پیش ببرم و شاید اینجا انقد خوب باشه که چند سال بمونم .
ادامه مطلب

حس درماندگی

من امروز صبح زود رفتم یه جا تو صادقیه تهران که آزمایشات و کارای قبل از استخداممو انجام بدم کارم تا حدود ساعت ده و نیم طول کشید هوا بی نهایت گرم و خفه بود و منم کلی کار داشتم خلاصه کارامو انجام دادم و تا ساعت دوازده و نیم یک برگشتم کرج بعد یادم افتاد که گفتن از پلیس +۱۰ باید گواهی عدم سو پیشینه هم بگیرم زنگ زدم از شاهین پرسیدم فلان جا پلیس +۱۰ داره من برای سو پیشینه برم گفت اره . رفتم اونجا ، گفت که باید بری دفتر قضایی که اتفاقا سر خیابون خودمونم بود یعنی
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها